دفتر مشق
 
درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 78
بازدید دیروز : 50
بازدید هفته : 273
بازدید ماه : 268
بازدید کل : 132359
تعداد مطالب : 151
تعداد نظرات : 46
تعداد آنلاین : 1



off boy
khamoosh
سه شنبه 16 خرداد 1391برچسب:, :: 1:40 ::  نويسنده : علی

 

معلم عصبی دفتر رو روی میز کوبید و داد زد: سارا ...
 
دخترک خودش رو جمع و جور کرد،
سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم کشید
و با صدای لرزان گفت : بله خانوم؟ 
معلم که از عصبانیت شقیقه هاش می زد،
تو چشمای سیاه و مظلوم دخترک خیره شد و داد زد:
چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نکن ؟ هـــا؟!
فردا مادرت رو میاری مدرسه... می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت کنم!
 
دخترک چونه ی لرزونش رو جمع کرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت:
خانوم... مادرم مریضه... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن...
اونوقت می شه مامانم رو بستری کنیم که دیگه از گلوش خون نیاد...
اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشک بخریم که شب تا صبح گریه نکنه...
اونوقت...
اونوقت قول داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره
که من دفترهای داداشم رو پاک نکنم و توش بنویسم...
اونوقت قول می دم مشقامو ...

معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت بشین سارا ...
و کاسه اشک چشمش روی گونه خالی شد ..........
 
 
 
مدیر وبلاگ: من همیشه عاشق اسم سارا بودم


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







 
 
نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب